اقتباس : محمد رضا حیدرزاده نائینی
آمریکایی های آفریقایی تبار، دیگر مایل نیستند با عبارت نگرو (کاکا سیاه) مورد خطاب قرار گیرند، این درحالی است که همین کلمه تا 50 سال پیش در آمریکا بسیاررایج بود. با این که حتی در صندوق حمایت از بورسیه دانشگاهی سیاهان، کلمه نگرو قرار داشت ولی این کلمه دیگر از محبوبیت افتاده است. تا همین اواخر عبارت آمریکایی آفریقایی تبار رایج بود. حتی برخی از موسسات بسیار بزرگ که از عبارت آمریکایی آفریقایی تبار استفاده می کردند که به سرعت عناوین خود را تغییر داده اند. مثلا انجمن ملی بهبود و ارتقای جایگاه رنگین پوستان، دیگر از کلمه رنگین پوست به جای آمریکایی آفریقای تبار استفاده می کنند چون از رده خارج شده است. همین وضعیت در مورد کلماتی که به افراد بخاطر نوع معلولیتشان اشاره می کند، وجود دارد.
برخی از عبارات از محبوبیت خارج شده، کلماتی مثل احمق و کودن. “idiot” - “imbecile,” که زمانی برای تعیین سطح خاصی از درجه هوشی افراد در نظر گرفته می شد الان فحش تلقی می شود. .بعد ها کلمه عقب مانده“retarded” به بازار کلمات و ترکیب های تازه اضافه شد. این کلمه فحش نبود، بلکه برای یک واژه توصیفی بود. استدلال این بود که یک نفر زمان جرقه زدن موتور احتراقی را از حیث زمان بندی به تاخیر بیاندازد و یا خطی از نت موزیک بخاطر اثر دراماتیک آن با تاخیر اجرا شود، پس می توان این را برای افرادی بکار برد که از نظر رشد ذهنی در مقایسه با مردم متوسط ذهنی ، عقب تر هستند. پس کلمه عقب مانده باب شد.
از آنجا که کلمه عقب مانده نیز یک اهانت تلقی شد، بسیاری از سازمانهایی که همین عبارات را به عنوان برچسب های توصیفی استفاده می کردند، آن را رها نمودند. حتی در قوانین ایالات متحده آمریکا عبارت عقب ماندگی ذهنی mental retardation که معمول بود حذف و عبارت ناتوانی ذهنی intellectual disability جایگزین آن شد.
آیا این کار سیاسی است؟
برخی از مردم می گویند این که عبارات مختلفی را برای خطاب قرار دادن مردم انتخاب کنیم، یک اصلاح سیاسی است. اینطور نیست. در واقع روشی که ما مردم دیگر را خطاب می کنیم ، نشان می دهد که ما در مورد آنها چطور می اندیشیم. به زبان روزمره و عامیانه، ما به روشهایی نیاز داریم که به زبان عامیانه و روزمره بتوان با آن در مورد افراد با ناتوانیهای مختلف محترمانه را بیاموزیم.
اگر بخواهیم به تصویر خدا در ذهن هر فرد احترام بگذاریم، از زبان شریفتری استفاده خواهیم کرد نه به این دلیل که از لحاظ سیاسی درست است، بلکه از این جهت که اصل برابری در مردم محترم شمرده شود. به عنوان مثال، من شنیده ام که مردم به مردان و زنان دارای معلولیت های فکری به عنوان "بچه ها" یا "پسران و دختران" اشاره می کنند. این تحقیر آمیز است. حتی اگر افراد توانایی فکری اکثر بزرگسالان دیگر را نداشته باشند، بعد از 18 سالگی باید به عنوان یک مرد یا زن شناخته شود نه یک بچه. بیشتر افرادی که با معلولیت زندگی می کنند، تمایل ندارند با عنوان "چالشگر- challenged " یا "ویژه" مور خطاب قرار گیرند.
زبان اول مردم
کتی اسنو تحقیق چشمگیری روی عباراتی که در مورد افراد با ناتوانی بکار می رود، انجام داده است. وی استدلال می کند: وقتی راههای جدیدی درمورد افکار و گفتارمان در مورد افراد با ناتوانی، در پیش می گیریم. نه تنها بر زندگی آنها ، بلکه بر کل جامعه تاثیر مثبتی می گذاریم. ما تاثیر بکارگیری الفاظ در مورد سایر گروهها را دیده ایم، تحولاتی صورت گرفته و دیگر الفاظ رکیک نژادی و یا عبارات توصیفی مضر بکار گرفته نمی شود. الان زمان آن فرا رسیده است که ادب و احترام نسبت به پسران، دختران، زنان و مردانی که در همسایگی، مدارس، کارگاهها و جوامعی که مددجویان در آن هستند، رعایت شود.
نظر مهمی که او ترویج می کند، زبان اول مردم است. به روشنی وی استدلال می کند که نباید زبان توهین آمیز و کلمات رکیک بکار گرفته شود. بجای این که در توصیف مردم ابتدا ناتوانی آنها را مطرح کنیم ، مثلا بگوئیم نابینا، بیمار ذهنی و...، زبان ما باید به سمتی برود که واقعیتی را ببیند این که توانخواهان در وهله اول یک فرد از این اجتماع هستند. بنا بر این ، الفاظ توصیفی بهتر «مردمان توانخواه، مردمان نابینا و مردمانی با اختلالات ذهنی» توصیه می شود.
اگر می خواهید مکاتبات و سخنان شما بیان کننده آرزوی قلبی شما برای رعایت احترام همه مردم باشد، مواظب اولین لفظی که در مواجهه با یک انسان دارای نیازهای ویژه و یا معلولیت بکار می برید، باشید. توصیه می کنم که خلاصه مقاله وی به نام چند نکته در مورد زبان اول مردمA Few Words about People First Language. را بخوانید.
سخنی کوتاه در مورد کلام اول مردم
مردمان دارای معلولیت بزرگترین اقلیت در ملتهای جهان را تشکیل می دهند. آنها طیف گسترده ای را دربر می گیرندکه از جنسیت ها، مذاهب ، قومیتها، تمایلات مختلف جنسی، جایگاه مختلف اجتماعی و اقتصادی مختلف را شامل می شوند. با این وجود تنها چیزی که برای این گروه اجتماعی مشترک است، برداشت اجتماعی ، تعصبات و تبعیضات در مقایسه با سایر مردم بدون ناتوانی می باشد. این گسترده ترین گروه اقلیتی، تنها گروهی است که هر کس می تواند در هرزمان به آن بپیوندد: در زمان تولد، در لحظه بروز حادثه تصادف، بخاطر بیماری و یا بخاطر سالمندی.
چنانچه زمانی این برای شما رخ دهد، چگونه آن را تعبیر می کنید؟ دوست دارید دیگران چطور شما را مخاطب قرار دهند؟
کلمات مهم هستند
وصف ناقص و قدیمی از موضوعات، ذهنیتهای منفی را نشان می دهد و خود ایجاد کننده مانع قوی رفتاری می شود که بزرگترین مانع برای افراد دارای ناتوانی است. بدانیم که یک معلولیت یا ناتوانی، قبل از هر چیز یک تشخیص پزشکی بوده و وقتی که بخواهیم این تشخیص را برای مردم مطرح کنیم، باید مواظب باشیم ارزش و احترام افراد را خدشه دار نکنیم.
آیا خودتان دوست دارید که مردم شما را با بیماری زمان تولدتان ، بیماری پوستی مثل ماه گرفتگی ، زگیل یا پیسی، قضاوت کنند. این که ما بخواهیم با طرح نادرست تشخیص پزشکی، دیگری را قضاوت کنیم، می تواند به نابودی زندگی یک انسان بیانجامد.
جور دیگر باید دید، چارچوب ذهنی جدید را بپذیریم
ناتوانی بخش طبیعی تجربه بشری است. (تعریف ارائه شده در قوانین آمریکا) بله، ناتوانی و یا معلولیت یک امر طبیعی بوده و بایستی مورد تعریف مجدد قرار گیرد: ناتوانی و یا معلولیت یعنی: بخشی از بدن متفاوت عمل می کند. حالا با این تعریف کسی که مشکل نخاعی دارد، پاهایش متفاوت عمل می کند، کسی که سندروم داون دارد، متفاوت یاد می گیرد و به همین صورت...
همانطور که مردم دوست ندارند بخاطر جنسیت، قومیت، مذهب و امثالهم با آنها رفتار شود، به همین صورت یک تشخیص پزشکی نیز نباید معیار تعریف یک انسان قرار گیرد. یک تشخیص پزشکی در واقع یک گذرنامه اجتماعی – سیاسی برای دریافت خدمات ، عناوین یا حمایتهای حقوقی است. بنا بر این تنها جایی که تشخیص پزشکی معتبر است، اماکن پزشکی، آموزشی، حقوقی و سازمانهای مشابه هستند.
کلام اول مردم
کلام اول مردم شخصیت افراد را قبل از معلولیت آنها قرار می دهد و او را به عنوان یک انسان و نه معلولیتش قضاوت می کند. بهتر است بگوئیم آیا شما سرطانی هستید؟ یا بگوئیم آیا مبتلا به سرطان هستید؟ آیا او معلول، ناقص، ناتوان است؟ و یا آن آقا/ خانم و یا کودک ناتوانی دارد؟
استفاده از تشخیص پزشکی برای تعریف یک شخصیت، با خود بار قضاوت و پیش داوری به همراه دارد و اعتماد به نفس افراد را در تعریف از خود می رباید.
بیائیم نیاز و راه حل را جایگزین طرح مشکل کنیم. بجای این که بگوئیم او مشکلات رفتاری دارد، بگوئیم او نیاز به حمایتهای رفتاری دارد. بجای این که بگوئیم او در خواندن و مطالعه مشکل دارد، می توانیم بگوئیم او برای مطالعه نیاز به حروف درشت تر دارد. اشاره به کم فعالیتی یا پر تحرکی مضر است. ماشین کار می کند همانطور که انسانها زندگی می کنند. بیائیم عبارت نیازهای ویژه را به عنوان یک عبارت توصیفی حذف کنیم زیرا ترحم برانگیز بوده و کاهش توقعات از یک نفر را به همراه دارد.
تصور یک فرد از خود در گرو کلماتی است که در مورد او گفته می شود. کلام اول مردم، بازگو کننده رفتار آنهاست و به معنی اصلاح یک رویه سیاسی نیست. مردمان دارای ناتوانی، به درستی خواهند گفت که شخصیت ما عبارت از ناتوانی های ما نیست.
ما می توانیم یک چارچوب جدید ذهنی از ناتوانی ها ارائه دهیم. بیائیم کلام اول خود را این گونه تصحیح نمائیم.
چند مثال گفتاری
برای بکارگیری در کلام اول خودمان در برخورد با افراد
بگوئیم
|
و سعی کنیم که نگوئیم
|
بچه ها/ بالغین/ بزرگسالان/ سالمندان با ناتوانی ها
|
معلول/ ناقص/ ناتوان/ چالشگر/ نیازمند ویژه
|
او مشکل شناختی یا ادراکی دارد
|
او عقب مانده ذهنی است
|
او اوتیسم دارد
|
او یک اوتیستی است
|
او سندروم داون دارد
|
او منگل است
|
او اختلال یادگیری دارد
|
او ناتوان از یادگیری است
|
او ناتوانی حرکتی دارد
|
او از چهار دست و پا افلیج است یا او فلجه
|
او از ویلچر یا صندلی چرخدار استفاده می کند
|
او ویلچریه .
|
او خدمات ویژه دریافت می کند
|
او نیازمند ویژه است
|
افراد بدون ناتوانی
|
مردمان سالم ،مردمان نرمال و عادی.
|
با چشم و ابزار ارتباط برقرار می کند
|
او لال است
|
ناتوانی مادرزادی / جراحت مغزی
|
نقص مادرزادی یا صدمه مغزی
|
پارکینگ و هتل برای افراد با ناتوانی در دسترس است
|
پارک معلول، اتاق معلول درهتل
|
در نگارش این مقاله از دو منبع زیر ، استفاده شده است.
https://network.crcna.org/disability-concerns/appropriate-language-about-people-disabilities#post-comments
https://www.disabilityisnatural.com/people-first-language.html