امروز : 01 اذر 1403
 
   به صفحه وبلاگ وب سایت فرشتگان خاص خوش آمدید

   ارسال شده توسط   محمد رضا حیدرزاده نائینی  در مورخ   1400/12/23
   سرقت ویلچر
   ارسال شده توسط   محمد رضا حیدرزاده نائینی  در مورخ   1400/05/08
   نظرات جناب آقای جواد عسگری

 نظرات ارزنده جناب آقای جواد عسگری از بازدید کنندگان وب سایت فرشتگان خاص

با سلام و درود بر بانی این وب سایت ارزشمند که واقعا جایش میان افکار ، اذهان و چشمان عموم خالی بود .

پس از ملاحظه و مطالعه وب سایت ارزشمند شما ، لازم دیدم ضمن تشکر و قدردانی از شما و دست اندرکاران محترم ، به این نکته اشاره کنم که انتخاب هوشمندانه شما قابل ستایش و قدردانی است .

انتخابی که متاسفانه در جامعه ما  نقطه کوری در بستر زندگی قرار داشت و از دید عموم پنهان بود و خوشبختانه شما آن را شناسائی و  به منصه ظهور رساندید و همت کردید تا راهی باشد برای آگاهی عموم و خانواده هایی که دارای چنین فرزندانی هستند .

بی شک کاملاً مشهود است که قصدتان بالا بردن آگاهی عمومی است و از سوئی تلاش می کنید که نقش بسزائی در حمایت این فرشتگان خاص زمینی داشته باشید .

فرشتگانی که شاید به جراًت بتوان گفت اکثرا مخلوقاتی هستند که اکثراً با ناآگاهی پای در عرصه حیات گذاشته اند گذشته از تعداد معدودی که قربانی حوادث پیش بینی نشده و سوانح هستند .

البته نه تنها سایت شما که بسیاری از سایت ها دارای نواقصی هستند که بر اثر مرور زمان و با یافتن تجربیات اجتماعی غنی ، بر گستره علم شناختی افزوده  می گردد .

شناختی که می تواند از لایه لایه پیشنهادات ، انتقادات و تجربیات به تکامل واقعی نزدیک گردد .

همت شما و همکاران عزیزتان در ایجاد این سایت ارزشمند بسیار ستودنی است و ارزش معنوی والایی دارد که توصیفش در قلم این حقیر نمی گنجد . امید دارم که شما بانیان این کار ارزشمند برای جذب خوانندگان و نیازمندان چنین آموزش هایی ، تبلیغات گسترده تری را فراهم سازید .

آنچنان که شما نیز واقف به حضور حداکثری مردم در سایر شبکه های اجتماعی هستید ، من فکر می کنم ، شما برای نزدیک شدن به اهداف والایتان ، بهتر است پیج های مختلفی تحت همین نام وب سایت تان ایجاد کنید و با اعلام آدرس وب سایت تان و یا لینک پیوندی این ترغیب و جذابیت را جهت آموزش به خانواده ها و علاقه مندان ایجاد نمایید .

منظور ، ایجاد پیج هایی در ، فیس بوک ، توئیتر ، اینستاگرام ، تلگرام ، واتس آپ و ....  .* ( پانویس )

البته لازم به ذکر است که فعالیت شما اگر محدود نباشد نیازمند یک همکاری و مشارکت  عمومی است .

بویژه در شرائط پرتلاطم و بحران اقتصادی زمان فعلی که شاید به جرات بتوان گفت چه این فرشتگان خاص و چه خانواده ها و یا اماکن اختصاص یافته برای این عزیزان حتما حمایت های مالی گسترده ای را طلب می کنند ... طراحی های وب سایت شما و همچنین مطالب و ترجمه متون علمی فوق العاده تان جهت جذابیت عموم بسیار بسیار عالی است .

در انتها بر خود واجب میدانم صمیمانه ترین تقدیرات و تبریکات خود را خدمت شما و همه دست اندرکاران این وب سایت ارزشمند اعلام و برای موفقیت کامل تر شما آرزو بهترین ها را داشته باشم .

جواد عسگری

* ( پانویس )

با توجه به اشاره جناب آقای جواد عسگری مبنی بر لزوم پیج هایی در فضای مجازی لازم به توضیح است

از ابتدای شروع به کار وب سایت این پیج ها ایجاد گریده و تمام انها نام ولینک وب سایت را به همراه دارند

ودر صفحه اصلی وب سایت ستون سمت چپ لینک تمامی صفحات مجازی وب سایت بهمراه لینک موجود می باشد.

   ارسال شده توسط   محمد رضا حیدرزاده نائینی  در مورخ   1399/02/31
   تقدیر از یک شبکه فیلم خانگی در معرفی اوتیسم و مشکلات معلولان

تقدیر از یک شبکه فیلم خانگی در معرفی اوتیسم و مشکلات معلولان

مارگرت مید انسان شناس بزرگ زمانی گفته بود: «هرگز و هرگز برای حل مشکلات بزرگ وابسته به دولت ها یا سازمان ها نشوید. همه تحولات اجتماعی از اشتیاق افراد  شروع می شود. »

این جملات برای ما ایرانی ها نیز  بسیار آموزنده است. دولت ها می آیند و می روند، روسای سازمان های مختلف عوض می شوند، قول ها داده می شوند و بعد به فراموشی سپرده می شوند. آخر مگر روزمرگی ها می گذارد که دولت ها یا سازمان ها با بودجه محدود که هزار جیب برای آن دوخته شده، به فکر رفع مشکلاتی باشند که در اولویت چندم آنها هم قرار نمی گیرد. با تاسف باید گفت که جامعه معلولان زبان گویای پرنفوذ فراگیر و لابی مالی پشتیبان، ندارد. یکی از مشکلات به خانواده بزرگ جامعه معلولان باز می گردد که تجربیات و مسائل خود را به شکل فراگیر مطرح نمی کنند.

در این جا بحث مسئولیت اجتماعی در قبال جامعه  معلولان مطرح است که در ایران موضوعی بدیع بوده و هنوز نیاز به فرهنگ سازی در شرکت ها، سازمان ها و حتی بدنه دولت دارد.

صنعت فیلم سازی، الان نقشی را بازی می کند که زمانی رمان های معروف ایفا می کردند. گاهی جمله ای در بزنگاه یک فیلم آن چنان اثری در بیننده مسحور این غول یک چشم، ایجاد می کند که می توان منشاء تغییر رفتار شود.

شبکه خانگی فیلیمو اخیرا صفحه ای در قسمت جستجو ایجاد کرده است به نام دنیای متفاوت اوتیسم. وب سایت فرشتگان خاص، این اقدام مفید را در جهت فرهنگ سازی اجتماعی ، قدر می نهد.

محمد رضا حیدرزاده نائینی

   ارسال شده توسط   محمد رضا حیدرزاده نائینی  در مورخ   1399/02/20
   مقایسه‌

به مردی که یک پایش را از دست داده است،

گفتنِ اینکه کسانی هستند که هر دو پایشان را از دست داده اند،
تسلی دادن نیست بلکه دست انداختنش است.
در درجه‌ی معینی از درماندگی و بیچارگی،
دیگر هر مقایسه‌ی کمّیت معنایش را از دست می‌دهد!

آرتور کستلر داستان‌نویس، وقایع‌نگار

   ارسال شده توسط   محمد رضا حیدرزاده نائینی  در مورخ   1399/02/18
   جملات انگیزشی: غلبه بر ناتوانی و معلولیت!

جملات انگیزشی: غلبه بر ناتوانی و معلولیت!

«میلتون» با وجود اینکه نابینا بود، می‌نوشت.

«بتهوون» در حالی که ناشنوا بود، آهنگ می‌ساخت.

«هلن کلر» در حالی که نابینا و ناشنوا بود، سخنرانی می‌کرد.

«رنوار» در حالی که دست‌هایش دچار عارضه رماتیسمی بود، نقاشی می‌کرد.

 

انسان‌ها با وجود نابینایی، ناشنوایی، معلولیت، پیری، فقر، کم سنی، مشقت یا بی‌سوادی بر سختی‌ها غلبه می‌کنند، از همه پیشی می‌گیرند، کار را به اتمام می‌رسانند و موفق می‌شوند. همه‌ی انسان‌ها می‌توانند با وجود سختی‌ها و مشکلات خود را به هدف برسانند.

جملات زیر را بخوانید:

«ذهن» را با زمان و مکان نمی توان تغییر داد. ذهن جای خودش را دارد که می تواند جهنمی را به بهشت و بهشتی را به جهنم تبدیل کند.

«جان میلتون» نویسنده و شاعر نابینایی که می نوشت.

****

 

موسیقی واسطه بین زندگی معنوی و جسمانی است.

«لودویک فان بتهون » ناشنوایی که می نواخت و نُت موسیقی خلق می کرد.

****

بهترین و زیباترین چیزهای جهان را نمی توان دید یا لمس کرد؛

آنها را باید با قلب احساس کرد.

«هلن کلر»، بانویی که  علیرغم ناشنوایی و نابینایی سخنرانی می کرد.

   ارسال شده توسط   محمد رضا حیدرزاده نائینی  در مورخ   1398/11/13
   زود قضاوت نکن!

زود قضاوت نکن!
*خانم معلمی تعریف می‌کرد: در مدرسه ابتدایی بودم، مدتی بود تعدادی از بچه‌ها را برای یک سرود آماده می‌کردم.*
*به نیت اینکه آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان.*
*پدر و مادرشان هم دعوت مراسمند و بچه‌ها در مقابل معلمان و اولیا سرود را اجرا کنند.*

 *چندین بار تمرین کردیم و سرود رو کامل یاد گرفتند.*

*روز مراسم بچه‌ها را آوردم و مرتبشان کردم.*
*باهم در مقابل اولیا و معلمان شروع به خواندن سرود کردند.*

*ناگهان دختری از جمع جدا شد و بجای خواندن سرود شروع کرد به حرکت جلوی جمع دست و پا تکان می‌داد و خودش رو عقب جلو می‌کرد و حرکات عجیبی انجام می‌داد.*
 
*بچه‌ها هم سرود را می‌خواندن و ریز می‌خندیدند، کمی مانده بود بخاطر خنده‌شان هرچه ریسیده بودم پنبه شود.*

*سرم از غصه سنگین شده بود و نمی‌تونستم جلوی چشم مردم یک تنبیه حسابیش هم بکنم.*
*خب چرا این بچه این کار رو می‌کنه، چرا شرم نمی‌کنه از رفتارش؟ این که قبلش بچه زرنگ و عاقلی بود❗️*
*نمونه خوبی و تو دل بروی بچه‌ها بود❗️*

*رفتم روبرویش، بهش اشاراتی کردم، هیچی نمی‌فهمید، به قدری عصبانی‌ام کرده بود که آب دهانم را نمی‌توانستم قورت دهم.*
*خونسردی خود را حفظ کردم، آرام رفتم سراغش و دستش را گرفتم، انگار جیوه بود خودش را از دستم رها کرد و رفت آن طرف‌تر و دوباره شروع کرد❗️*

*🌙 فضا پر از خنده حاضران شده بود، همه سیر خندیدند.*

*نگاهی گرداندنم، مدیر را دیدم، رنگش عوض شده بود، از عصبانیت و شرم عرق‌هایش سرازیر بود.*
 *از صندلیش بلند شد و آمد کنارم، سرش را نزدیک کرد و گفت: فقط این مراسم تمام شود، ببین با این بچه چکار کنم❓❗️*
* اخراجش می‌کنم، تا عمر دارد نباید برگردد مدرسه، من هم کمی روغنش را زیاد کردم تا اخراج آن دانش‌آموز حتمی شود.*

*حالا آنی که کنارم بود زنی بود، مادر بچه، رفته بود جلو و تمام جوگیر شده بود.*
*بسیار پرشور می‌خندید و کف می‌زد،*
*دخترک هم با تشویق مادر گرمتر از پیش شده بود.*

*🌙 همین که سرود تمام شد پریدم بالای سن و بازوی بچه را گرفتم و گفتم: چرا اینجوری کردی❓❗️ چرا با رفقایت سرود را نخواندی❓❗️*

*دخترک جواب داد: آخر مادرم اینجاست، برای مادرم این‌کار را می‌کردم❗️*

*🌙 معلم گفت: با این جوابش بیشتر عصبانی شده و توی دلم گفتم آخر ندید بَدید همه مثل تو مادر یا پدرشان اینجاست، چرا آنها اینچنین نمی‌کنند و خود را لوس نمی‌کنند❓❗️*

*چشمام گرد شد و خواستم پایین بکشمش که گفت: آموزگار صبر کن بگذار مادرم متوجه نشود، خودم توضیح می‌دهم؛ مادر من مثل بقیه مادرها نیست، مادر من "کرولال" است، چیزی نمی‌شنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه می‌کردم  تا او هم مثل بقیه مادران این شادی را حس کند❗️ این کار من رقص و پایکوبی نبود، این زبان اشاره است، زبان کرولال‌ها ❗️❗️*

*🌙 همین که این حرف‌ها را زد از جا جهیدم، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم، و دختر را محکم بغل کردم❗️*
*آفرین دختر، چقدر باهوش، مادرش چقدر برایش عزیز، ببین به چه چیزی فکر کرده❗️❗️*

*🌙 فضای مراسم پر شد از پچ‌پچ و درگوشی حرف زدن و...*
*تا اینکه همه موضوع را فهمیدند، نه تنها من بلکه هرکس آنجا بود از اولیا و معلمان همه را گریاند❗️*
*از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانش‌آموز نمونه را به او عطا کرد❗️❗️❗️*

*🌙 با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند، گاهی جلوتر از مادرش می‌رفت و مثل بزغاله برای مادرش جست و خیز می‌کرد تا مادرش را شاد کند❗️*

*❤️❤️❤️  درس این داستان واقعی این بود:*

 

*زود عصبانی نشو،*

*زود از کوره در نرو،*

*تلاش کن زود قضاوت نکنی،*

*صبر کن تا همه‌ی زوایا برایت روشن شود تا ماجرا را درست بفهمی❗️❗️❗️*🌹🧚🏻‍♂💞🙋🏿‍♂🕊

   ارسال شده توسط   محمد رضا حیدرزاده نائینی  در مورخ   1398/10/04
   ازخودمون پرسیدیم برای معلولین چیکار کردیم؟

 

یک طراح انگلیسی عروسکهایی طراحی کرده که نقص مادرزادی دارن

تا کودکان با این موضوع آشنا بشن و از معلولان نترسن

از خودمون پرسیدیم برای معلولین چیکار کردیم؟

چند سال پیش توی همایشی مخصوص افراد مبتلا به فلج مغزی شرکت کردم، یکی از سخنرانان همایش که اتفاقا پزشکی سرشناس هم بودن گفتن: «ما آرزومونه یه شهرک بسازیم مخصوص افراد دارای معلولیت، یه شهر آرمانی، مدینه فاضله»، راستش اون موقع خیلی خوشم اومد، گفتم وای فکرشو بکن یه شهر «مخصوص» ما، همه جا مناسب‌سازی شده، بدون نچ، بدون آخی، فرصت برابر توی اشتغال، ازدواج، روابط اجتماعی و ... دیشب آخر شب، داشتم در مورد چیزی گوگل می‌کردم، زدم disabled city، که ببینم آقا اصلا جایی هست تو دنیا که این شهر یا شهرک آرمانی باشه؟ گشتم و گشتم، عکسا رو دیدم تا رسیدم به این عکسا، بعد ذهنم یه چیز عجیبی رو به هم پیوند زد و گذاشت جلوم: چیزی به عنوان شهر آرمانی، «مخصوص» #افراد_دارای_معلولیت  وجود نداره، بلکه جاهای دیگه میان شهر رو «مناسب» افراد دارای معلولیت می‌‌سازن تا بتونن کنار بقیه افراد جامعه زندگی کنن، نه به سبک «رابینسن کرزوئه» و «جزیره‌ای»، کوچکترین اقدامشون اینه که با تولید این عروسکا و لگوها به بچه‌ها می‌فهمونن آدم‌هایی با جسم متفاوت هم وجود دارن، فقط متفاوتن، نه عجیب و ترسناک! وقتی بچه‌ای توی اسباب‌بازیاش از این لگوها و عروسکا باشه، بزرگ که شد توی مدرسه، دانشگاه، محل کار به فرد دارای #معلولیت به عنوان یه گزینه ایزوله‌ی نهایتا مقدس و قابل احترام نگاه نمی‌کنه، بلکه میاد خودش رو با #محدودیت اون فرد تطبیق میده و اون رو کنارش می‌پذیره... به عکسا خوب دقت کنید، جالبه که هم به معلولیت‌ها دقت شده هم به نژادها، زیباترین لگو از نظرم همونه که روی #ویلچر نشسته، عصا دستشه و مهندسه، این واقعا زیباست که دارن به بچه القا می‌کنن فردی با محدودیت جسمی می‌تونه فردی #موفق و مفید باشه.
چه خوب میشه اگه در کشور ما، #ایران هم به جای نهایتاً لباس محلی کردن تن دارا و سارا، کمی به ایده‌‌هاشون فرای #ملی و #مذهبی بودن وسعت بدن.‌

#مهناز_صوفی‌

   ارسال شده توسط   محمد رضا حیدرزاده نائینی  در مورخ   1398/08/20
   سخنی با نویسنده سریال ستایش

 سخنی با نویسنده سریال ستایش
نوشته. خانم مهناز  صوفی

«خدا شفا بده خواهر من، چند دقیقه پیش داشتم گله‌گی می‌کردم که تو رو گذاشت سرا راهم، یعنی تو روزگار بدتر از تو هم هست»

این دیالوگ سریال ستایش است، سریالی که سری سوم آن از شبکه سه سیما، هرشب پخش می‌شود، آن هم در سال ۹۸!‌

جناب مطلبی نویسنده محترم، مطمئنم قصد شما نشون دادن تاوان کارهای بد انیس بوده ولی والا، بخدا تنها راه مجازات و تاوان پس دادن آدما معلولیت نیست، من و خیلیای دیگه از بدو تولد دارای معلولیتیم، یعنی تو شکم مادرمون خطایی کردیم؟ حالا ما هیچ، می‌دونید همین دیالوگ چه تاثیر بدی روی روحیه افرادی که به هر دلیلی بعد از مدتها زندگی معمولی دچار معلولیت شدن داره؟ ممکنه بشینن فکر کنن با معلولیت دارن تاوان چه گناهی رو پس میدن؟‌
‌من و خیلی از دوستانم داریم تلاش می‌کنیم با فرهنگ‌سازی و فراگیرسازی دید مردم رو به افراد معلولیت تغییر بدیم، بعد شما با یه سکانس پونزده ثانیه‌ای تمام زحمات ما رو از تریبون یه سریال پرمخاطب بر باد می‌دید؟! چرا از قلمتون برای فرهنگ‌سازی استفاده نمی‌کنید؟ مثلا یه جا محمد جای پارک معلولین، پارک می‌کرد و حشمت فردوس با اون لحن مردم پسندش می‌گفت: «ببییییین، اون جای پارک صاحب داره، حتی اگه خالی باشه، قرار نیست چون خالیه، تو فرتی بری پارک کنی، افتاااااد؟» بعد می‌دیدید با همین یه جمله چه تاثیری می‌ذاشتید رو فرهنگ مردم، اما حالا با این سکانس صحه‌ای گذاشتید بر تفکر افرادی که معلولیت ما رو عقوبت الهی می‌دونن.‌ ما که دیگه توقعی نداریم سریالی جهت فرهنگ‌سازی درک و شناخت افراد دارای معلولیت بسازید ولی امیدوارم در دوره‌ای که تمام دنیا داره به سمت تکریم و حقوق برابر افراد دارای معلولیت میره دیگه لااقل شاهد همچین دیالوگایی در سریالهای ایرانی نباشیم.

   ارسال شده توسط   محمد رضا حیدرزاده نائینی  در مورخ   1398/07/11
    نظرات پرفسور استیون هاوکینگ فیزیکدان دچار معلولیت جسمی در مورد معلولیت

اگر معلول هستید این مساله به احتمال خیلی زیاد تقصیر شما نیست و از طرفی نمی توان دیگران را به خاطر این شرایط سرزنش کرد. آدم باید نگرش مثبتی نسبت به همه چیز داشته باشد و بهترین بهره را از شرایطی که در آن قرار می گیرد ببرد. اگر فردی به لحاظ جسمی معلول است باید در نظر داشته باشد که فردی دیگر از نظر ذهنی از این مشکل رنج می برد. به نظر من انسان باید روی فعالیت هایی تمرکز نماید که در آنها ناتوانی جسمی نقشی در نتیجه کار ندارد. علم از جمله حوزه های مطلوب برای افراد معلول به شمار می رود زیرا بخش اعظم کار در ذهن صورت می گیرد. البته بخش زیادی از فعالیت های تجربی در این موارد حذف می شوند اما فعالیت های نظری به قوت خود باقی هستند و ایده آلند.

ناتوانی های من هیچگاه نقش زیادی در حوزه فعالیتم که همان فیزیک نظری است نداشته اند. در واقع از آنجا که به خاطر این مساله مجبور نبودم سخنرانی کنم یا کارهای مدیریتی انجام بدهم، این ناتوانی به نوعی به نفع من بود. من توانستم این مسیر را طی کنم، آن هم صرفا به خاطر حجم بالای کمک هایی که از همسر، فرزندان، همکاران و دانش آموزانم دریافتم کردم. من متوجه شدم که مردم به طور کلی آماده برای کمک کردن هستند اما برای آنکه احساس کنند تلاش هایشان به منظور کمک رسانی برایتان ارزش دارد باید آنها را تشویق به این کار کنید.

برگرفته از کتاب انسان های معلول و علم، سال ۱۹۸۴ اثر استیون هاوکینگ

 

نظرات پرفسور استیون هاوکینگ فیزیکدان دچار معلولیت جسمی در مورد معلولیت

مترجم: خانم مریم موسوی

https://digiato.com/article/2018/03/14/

   ارسال شده توسط   محمد رضا حیدرزاده نائینی  در مورخ   1397/09/22
12