کاربر میهمان خوش آمديد  |  ورود به پنل کاربري  | 
        امروز : 01 اذر 1403
 
از دریچه چشمان" جاش"- از کتاب سوپ جوجه ای برای روح

از دریچه چشمان" جاش"

 

اشتباهات گذشته را فراموش کنید، شکست ها را فراموش کنید، همه چیز را فراموش کنید،  به جز کاری که اکنون قرار است انجام دهید و آن را عملی سازید.

ویلیام دورانت-تاریخ نویس مشهور

 

پس از سال ها ویزیت دکتر، مشاور و جلسه با مدرسه، بالاخره شنیدن کلمه "دوقطبی" باید تسکین دهنده باشد. پسر سیزده ساله من همیشه متفاوت از دیگران بود، اما مشکلات ما بیشتر شده بود. طبق گفته یکی از پزشکان خانواده امان، حتی اگر کوتاهی از من بود، ما و خانواده به کمک نیاز داشتیم ولی آن را دریافت نکرده بودیم. تا الان هم کمکی را ندیده ایم. کلمات باد  هوا هستند، اما قسم می خورم که می توانستم آنها را لمس کنم – کلماتی که بسیار سنگین و متراکم روی ما فرود می آمدند.

دکتر در جلسه ای با حضور من ، شوهرم و جاش توضیح داد که  اختلال دوقطبی چیست، علائم را توصیف کرد و رویه درمانی مورد نیاز را شرح داد. اما تنها چیزی که به یاد دارم دو کلمه بود - اختلال دوقطبی[1].

پس از ملاقات ما، پسر و شوهرم در حال برداشتن مقداری کتاب و تکمیل مدارک بودند، بنابراین من پیشنهاد دادم که ماشین را گرم کنم. برف روی زمین نشسته بود. یادم می آید که احساس می کردم تمام زندگی ام در یک عکس یخ زده بود. نمی توانستم فکر کنم؛ نمی توانستم نفس بکشم؛ نمیتونستم گریه کنم من بی حس شده بودم.

درست در همان لحظه، شوهر و پسرم به داخل ماشین پریدند و یادم می آید که به آینه عقب نگاه کردم و پسرم را دیدم که تا بناگوش می خندد.  تا مرا دید پرید روی صندلی و گفت: مامان بیا بریم جشن بگیریم.

درست در همان لحظه، حس کردم پسرم در وسط تعریفی است که دکتر به عنوان یک «قصد شیدایی یا اختلال دوقطبی» توصیف کرده بود. در غیر این صورت، چرا او چیزی اینقدر مسخره را به زبان می آورد؟

تا جایی که می توانستم آرام به سمت او برگشتم و گفتم: "پسرم، من دوست دارم بروم جشن بگیرم، اما دقیقا چه چیزی را جشن می گیریم؟"

 و با صمیمانه ترین صدایی که تا به حال شنیده ام، به چشمانم نگاه کرد و گفت: "نمی فهمی مامان؟ ما داریم جشن می گیریم چون من مریض هستم. من آدم بدی نیستم.»

در آن لحظه بود که متوجه شدم زمان آن رسیده است که شروع کنم به دیدن همه چیزها مانند پسرم. با خود اندیشیدم که در حالی که ما  برای عادی شدن او تلاش می کردیم، او درگیری ذهنی دیگری داشت و تمام مدت برای روحش داشت می جنگید.

دبورا رز

دبورا رز یک محقق خصوصی است که اوقات فراغت خود را صرف حمایت از افراد مبتلا به بیماری ذهنی می کند. او همکار NAMI (اتحاد ملی در مورد بیماری روانی) تگزاس است. جاشوا اکنون یک جوان بیست و دو ساله فارغ التحصیل کالج با مدرک مدیریت بازرگانی و بازاریابی شده است. او همچنین در حال کار بر روی مستندی است که به مشکلات مشترک نوجوانان و جوانان می پردازد، خواه آنها بیماری ذهنی داشته باشند یا نداشته باشند. لطفاً به دبورا به آدرس dcr@isgu.com ایمیل بزنید.

 

 

 

 


[1] شیوع اختلال دوقطبی حدود ۱ یا ۲ درصد است البته قطعا نوع خفیف آن خیلی بیشتر از این آمار است. در واقع ما با اختلال طیف دوقطبی روبرو هستیم و خیلی از افراد به نوع خفیف این بیماری دچار هستند. این بیماری در صورت عدم بهره‌مندی از درمان به‌موقع می‌تواند بسیار مخرب باشد و به عنوان ششمین عامل ناتوان کننده در کل جهان شناخته شده است. اختلال دوقطبی ناشی از ضعف شخصیتی یا نامتعادل بودن نیست بلکه یک بیماری است که قابل درمان است. (توضیح مترجم)

 

 

بازگشت به صفحه قبل


بازدید: 171