در فرهنگ ما ایرانیان چیزهای مضحکی وجود دارد از جمله اینکه وقتی بچه معلولی یا کم توان می بینند علت آن را گناهان والدین می دانند.
روزی دیدم خانم جوانی دست بچه داون خود را گرفته بود و در کوچه خلوتی بلند بلند گریه می کرد و می رفت و با خود صحبت می کرد .
او می گفت پسرم من با حرفهای این مردم چه کنم. دردها و بیماری های تو رو درمان کنم یا حرفهای آنها را تحمل کنم.
به او رسیده و از او پرسیدم خواهرم چرا گریه می کنید؟
این یک امتحان خداوند است. مردمی که کارشان اظهار نظر و قضاوت دیگران است هم خداوند قاضی القضاتی دارند.
شما فرزندی به این زیبایی دارید که از مهربانترین انسانها است. متاسفانه نمی دانم چه کنایه ای به او زده بودند که آرام نگرفت که نگرفت.
نوشته مجید خیری