دستان نابینا چشم اوست، به نابینا اجازه تجربه دهیم
گفتگو با مادر یک کودک نابینا
وقتی متوجه شدید پسرتان نابیناست چه حسی داشتید؟
احساس کردم که همه زندگیام را از دست دادهام. علت نابینایی پسرتان چیست؟ وقتی که 3 سال داشت به علت تصادف دچار ضربه شد و به کما رفت. همه قطع امید کرده بودند اما ما توکل به خدا داشتیم. خوشبختانه جان سالم به در برد اما برای همیشه چشمانش را از دست داد.
نظر شوهرتان در این زمینه چیست؟ شوهرم هم در تمامی مراحل زندگی پشتیبان بود و نمیگذاشت حتی یک لحظه ناامید شوم.
نظر خودتان در این مورد چیست؟ به آینده پسرم امیدوارم. پسر باهوشی است. درست است چشمانش را از دست داده اما در خیلی از زمینهها توانایی زیادی دارد. حس لامسه قویای دارد.
خدا را شکر میکنیم که زندگیمان سرشار از امید است.
نقش خدا را در این زمینه چگونه میدید؟
زمان تصادف فرزندم، تمام توکلمان به خدا بود. خدا را شکر که زنده ماند. اوایل نابینایی او همیشه میگفتم آخه خدایا چرا ما، چرا پسر من باید این طور شود. ولی کم¬کم به زندگی اش امیدوار شدم. از این که زنده است و حق زندگی دارد. شاید همه این اتفاقها خواست خدا بوده.
حرف آخر: همه بچههای نابینا و بینا حق زندگی دارند. باید به آنها امکانات زندگی را داد. به آنها اجازه داد تا آزادانه رفتار کنند. حتی اگر هر روز خرابکاری کنند، باید به آنها کمک کرد تا راه و روش زندگی را بیاموزند.